دیشب داشتم با "ح" حرف میزدم یهو بی هوا ازش پرسیدم شماره ی فندق رو سیو کرده بوده؟ و همین سوال باعث شد که بفهمم ازدواج کرده!! تا اینجاش اوکی بود چند دیقه بعد من از سر فضولی رفتم عکس پروفایلش رو دیدم و کاش نمیدیدم آقا ینی حالم به حدی بد شد که خدا میدونه اولش غم و ناراحتی بود، بعد یواش یواش خشم جای غم رو گرفت و تا به هنوز هم ادامه داره این حس با توجه به تموم اتفاقایی که از یک شنبه هفته قبل افتاد تا به الان واقعا حس میکنم ظرفیتم برا شنیدن خبرای بد تکمیله همه
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت